پشت سر میذارم این شهرِ شلوغو پشت سر میذارم این همه دروغو...

ساخت وبلاگ

+ 09:05 دارم ترانه ی سیاوشُ گوش میدم...

اگه میشد برم سفر عالی میشد.

میخوام چند روزی از چشم تموم شهر پنهون شم●♬!
برم هم صحبت خاک و رفیق عطر بارون شم
میخوام از پاکی چشمه یه جسم تازه بردارم●♬!
میخوام چند روزی روحم رو به دست باد بسپارم
پشت سر میذارم'>میذارم این شهر شلوغو●♬!
پشت سر میذارم این همه دروغو

من به آفتاب یه سلام تازه میدم●♬!
جا میذارم این روزای بی فروغو
یه سفر رهایی از دلهُره میخوام●♬!
از طبیعت یه کمی خاطره میخوام
دیگه خسته م از حصار دود و آهن●♬!
نفسم تنگشت سر میذارم این شهر شلوغو

ترانه ی وبلاگُ عوض کردم. سنگِ صبور از محسن چاوشی. قبلا برا وب قبلیم ازش استفاده کرده بودم.

همین که داشتم مینوشتم، امتحان کردم دیدم کد برا وبم باز نمیشه! رفتم چندتا سایت تا الان که نه و چهارده دقیقس! خلاصه دیدم هیچکدوم کار نمیکنه یا ارور میده میگه ت ب ل ی غ ا ت ی هس. هیچی دیگه ترجیح دادم آنلاین گوش کنم، اگه نشد باز یه ترانه دیگه انتخاب کنم...

رفیـــقِ من سنگ صبور غم هام؛ به دیدنم بیــــا که خیلـــی تنـــــهام ♩♪


هیچکـــی نمـــی فهمه چــه حالـــی دارم!! چه دنیـــای رو به زوالـــی دارم!!


مجنونم و دل زده از لیلیا؛ خیلی دلـــم گرفتـــه از خیلیـــا… ♩♪


نمونده از جوونیام نشونی؛ پیــــر شدم پیــــرِ تــــو ای جَـــــوونی!!


تنهـــایِ بی سنگِ صبـــور، خونـــه ی ســـرد و ســوت و کـــور… ♩♪


توی شبات ستـــــاره نیست؛ مـــوندی و راه چــــاره نیست!!


اگر چه هیچکس نیومدسری به تنهاییت نزد


امــــا تـــو کـــوه درد باش؛ طــــاقت بیار و مــــرد باش ♩♪

اگر بیای همون جوری که بودی؛ کم میارن حسودا از حسودی!!


صدای سازم همه جا پر شده؛ هر کی شنیده از خودش بیخوده


اما خودم پر شدم از گلایه؛ هیچی ازم نمونده جز یه سایه ♩♪


سایه ای که خالی از عشق و امید؛ همیشه محتاجه به نور خورشید ♩♪

الان شد 09:25 تا شعرشو رنگی و ویرایش کنم خوشمل تر شه...

اگر بیای همونجوری که بودی... دارم بهش گوش میدم... بقیه مطلبمو پست بعد می نویسم...

چقد این ترانه وصف حال منه، ناامیدم از این جامعه و سیستم و آدما از خودم ولی ناامید نیستم...

با همه ی سختیا، تنهاییا ادامه میدم، چون تنها انتخاب و راهیه که پیش رومه ...

یعنی با روحیه ای که دارم نمیتونم دست رو دست بذارم...

دو تا خرما خوردم... صب حدودا ساعتِ هشت بیدار شدم. دیروز و دیشب خیلی خسته شدم. یه چندساعتی همزمان با کارای نتیم و یسری پیگیری هام، داشتم پاسخ کامنت یک خواننده ی جدید رو می دادم. تبادل نظر بود و اولاشم نظر راجب وب و مطالبم. متاهله گفت تنهاس، تو وبش زیاد از تنهایی نوشته، یا اینکه کاش یه دوست داشت. بنظر آدم خوبی میاد، نشونه ای از تاهل تو وبش نبود. (آخراش گف نفهمیدی متاهلم؟ گفتم مث مردایی که حلقه نمیذارن و خودشونو مجرد جا میزنن تو وبت بودی، نشونه متاهلی نبود مگه علم غیب دارم ...) بهم گف دوس داره بیشتر بشناسدم وبمو بخونه و کلی از وب و نوشته هامو اینکه بنظرش سبک نوشته هام جالب و جذابه گفت. احتمالا این مطلبم میخونه، بهش گفتم تبادل نظر و نظر راجب پستام مشکلی نداره اما ( اینکه بخش نظرات به چت تبدیل شه حالا هر روز باشه یا هر از چندگاهی، رو برا متاهل نمیپسندم) چت رو حتی چت معمولی بدون حرفای م ث ب ت ه ج د ه رو هم نمیپسندم، چون اگه خودم روزی رل دار شم یا متاهل دوس ندارم رل یا همسرم، صحبت غیر ضروری و غیر کاری رو بصورت طولانی و مستمر با کسی داشته باشه که طبیعتا بعدا به صمیمیت منجر میشه. هر چند خودش گفت کلا گرم میشه منظورش گرمی که هر حرفی بزنه نبودا، همون صمیمیت نرمال که برا متاهل خوب نیس. گفتم کلا من دیدم اینه و بندرت خانم ایرانی هس اگه بفهمه همسرش ساعتها تو نت تو بخش نظرات مث چت مستمر میحرفه یا درددل و شوخی معمولی حتی میکنه راضی باشه.

+ بعد چند نظر نوشت رفیق، گفتم رفیق یا دوست تعریفش این نیس، با دو سه نظر نوشتن کسی رفیق نمیشه،تعارفی گفتنشم من قبول ندارم. اول گف میخوام بشناسمت وبتو بخونم بعد چند ساعت یا چند دقیقه گف منظورم دوستی نیس، چون قبلش گفته بودم اگه منظورت از اینکه میخوای آشنایی بیشتر باشه دوستیه من تعاریفم متفاوته و دنبالش نیستم چون آدم خوب تو زندگی شخصی برا رابطه ندیدم. ناراحت شد که قضاوت نکن منظورم این نبود، بعد گف چرا منظورم دوستیه! ولی چتی. من نمیتونم بهت متعهد باشم و ... . گفتم من دنبال رل نیستم چون اینجا اکثرا تنوع طلب و دنبال روابط کوتاه یا همزمان با چندنفر بودن و مخ زنی برا هوس چن دقیقه این. ترجیحم داشتن همصحبت خوب مجرده.

* بهشم گفتم اگه همسرت بره مث خودت بقول خودت که میگی بعضیا میان نظر خصوصی بهت فحش میدن چون انتظار داشتن باهاشون باشی یا براشون وقت بذاری، و اول فکر کردم مجردی چون برام نوشتی نمیتونی متعهد باشی و عادت داری با بقیه گرمی و ...، نوشته بودی بر اساس نوشته هام میدونی جنس من فرق داره و دنبال روابط این شکلی نیستم؛ اگه همسرت بره مث خودت ساعتها معمولی بحرفه یا یجاهایی با بعضیا گرم بگیره صمیمی شه مشکلی نداری؟!!! جوابی نداد، فقط گف بابا من هرزگی نکردم. نرفتم ل و ا ط یا س ک س و...مث بعضی مجردان همزمان با چندنفر یا با متاهل نیستم. گفتم چه ربطی داره کلا کار بد بده چه کمش، چه زیادش. اونا هم کارشون زشته اما مجرد، هرروز با یکی باشه هم همسر نداره؛ ولی شمای متاهل تعهد دادی‌.

اینم بگم طبیعیه وقتی کسی صب تا شب وقتش تو نت باشه دیگه همسرش و خوبیاش، به چشمش نمیاد. بعد گف من چندساعت بعد میام وبت و نیومد، میخوام بگم کلا یسریا تو کار توجیه خودشونن.

یا مثلا ساعتها میره با طرف شوخی میکنه صمیمی میشه بعد سر و تهشو با لفظ داداش آبجی هم میارن.

طلاق الان که راحت شده. بحث مهریه هم طرف بلد باشه نمیده! انقد راه در رو داره. بچه هم اتفاقا از خود بچه های طلاق شنیدم که تحمل والدین سرد یا دارای اختلاف،هزار برابر سخت‌تر از طلاقه. پس بهانه ای نیست اگه طرف مقابلت بهت حس کمبود میده یا دوستت نیس، میای نت یا حضوری دنبال همصحبت و رفیق یا س ک س هستی، خب جدا شو.

خیلی جاها مرد خائن از همسرش ایراد بیجا می‌گیره که وجدان نداشتشو راضی کنه، کارشو توجیه کنه.

گف من بلدم! تا حالا به مشکل برنخوردم. گفتم خب همسرت نمیدونه،خدا که میدونه داری ساعتها جاهای دیگه وقت میذاری‌ بازم میگم ارتباط کاری متعارف یا نظر راجب پست اوکیه،اما چت غیر ضروری و شوخی و شروع صمیمیت که به خیانت معمولا منجر میشه اوکی نیس و من دوس ندارم شریک خیانت به همجنسم بشم.

قبح یه چیزاییو شکستن. متاهلا انقد ادعای تنهایی میکنن، والا امثال من تنهاییم که نه چتی نه حضوری با کسی نیستیم. طرف حالا ممکنه ساعتها حضوری با همسرش بحرفه. اگه واقعا همسرت مشکل داره نمیتونی تحملش کنی جدا شو، الان که مهریه زندان نداره ماشالله طرف راحت قانونی دور میزنه نصف سکه در سال یا ۵۰۰ ت مهریه میده،انقد درددل خانما رو شنیدم.

خیانت فقط جنسی نیس، مرحله جنسی آخرین مرحلشه. خیانت هر کار و رفتار و حرفیه که اگه همسر یا رلت پیشت بود انجامش نمی دادی.

همه میدونن چیه ها فقط توجیه میکنن که من که نرفتم س کنم و ...

خلاصه، بنده خدا پذیرفت.

اینم درک میکنم که متاهلا گاهی تنهان چون همسرشون ممکنه درکشون نکنه یا ممکنه با هم صمیمی نباشن که بنظر من راهش رفتن پیش مشاور خوب و حرف زدن با هم و گفتن انتظاراته.

اگه هم حل نشه، از دید من جدایی بهتر از بودن تو رابطه ی سردیه که بهت حس تنهایی و خلا میده. خلایی که مجبوری تو نت یا با بقیه پرش کنی.

خلاصه که ای کاش آدما وقتی وارد زندگی متاهل میشن، مث روزای اول با هم رفیق و صمیمی باشن. همو درک کنن. نذارن شریک زندگیشون احساس کمبود کنه. هر چند خود من متاهل که بودم، کلی نیاز داشتم طرف دست بزن داشت، بیکار بود و... همه جوره مادی معنوی حمایتش کردم؛ باز میرف چت مینوشت مجردم و به عشق اعتقادی ندارم و ...با این حال حتی وقتی ماهها تو شهر غریب رهام کرد یه چت نرفتم، یه درددل با مرد غریبه نکردم. نهایتا هم دیدم خوبیام جواب نمیده و اصرار به جدایی داره و وابسته محض خونوادشه جدا شدیم. در حقیقت اون منو از دست داد.

خلاصه همینا. برم بقیشو بالا بنویسم.

جایی برای خودم...
ما را در سایت جایی برای خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : meafterdad بازدید : 87 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 11:57